۴۲ سال دلتنگی همسر سردار جاویدالاثر کهگیلویه و بویراحمد/ منتظرم پیکر عبدالله بازگردد

  سردار شهید عبدالله نجفی در شهریور ۱۳۴۲ در روستای بیدشاهی از توابع شهرستان بویراحمد به دنیا آمد و از آنجا که تولدش در شب عاشورای حسینی بود نام عبدالله را برایش انتخاب کردند.

به گزارش ایران۴۹، سردار شهید عبدالله نجفی در شهریور ۱۳۴۲ در روستای بیدشاهی از توابع شهرستان بویراحمد به دنیا آمد و از آنجا که تولدش در شب عاشورای حسینی بود نام عبدالله را برایش انتخاب کردند.

سردار شهید عبدالله نجفی نخستین فرمانده گردان استان بود که در عملیات آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید و علی‌رغم گذشت چند سال هنوز پیکر مطهرش به کشور بازنگشته است.

یادواره شهدای عملیات الی بیت‌المقدس فرصت مناسبی است تا با صغری نجفی همسر سردار شهید عبدالله نجفی فرمانده جاویدالاثر استان کهگیلویه و بویراحمد به گفت‌وگو بنشینیم.

 

 

می‌گوید دوازدهم فروردین سال ۱۳۵۹ با عبدالله نجفی ازدواج کرده و دو سال با هم زندگی کردند و طی این مدت بارها به جبهه رفت و برگشت.

می‌گوید عبدالله مردی با ایمان، شجاع، دلیر و با شهامت بود و لقمه نانش را با همسایه و کسی که می‌دانست دستش خالی است تقسیم می‌کرد.

از آخرین روزی که شهید به جبهه رفت از وی سوال می پرسم، می‌گوید آخرین روزی که می‌خواست به جبهه برود ناراحت بودم انگار می‌دانستم این آخرین دیدارمان است اما خودش این راه را انتخاب کرده بود و دوست داشت به انقلاب و کشور خدمت کند.

عبدالله ۱۸ اردیبهشت سال ۶۱ در جریان عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسیده بود اما ما بیست و سوم اردیبهشت متوجه شدیم. ظهر و نزدیک اذان بود که پدربزرگش با ماشین آمد و وقتی پیاده شد بر سر و صورتش می کوبید و بی تابی می‌کرد متوجه شدم همسرم به شهادت رسیده است.

 

 

از دلتنگی‌هایش می‌پرسم که بعض امانش را می‌برد می‌گوید ۴۲ سال است که دلتنگ همسرش است، شب و روز عکسش با من است، همیشه سر نماز برایش فاتحه می‌خوانم و با اول درد دل می‌کنم.

می‌گوید عبدالله عزیزترین کسی است که در دنیا از دست داده است حتی موقعی که فرزندش که چهار ماه از تولدش می‌گذشت را از دست دادم ناراحت نشدم اما رفتن شهید نجفی برایم دردناک بود.

می‌گوید سال‌های ابتدایی شهادت، شهید زیاد به خوابم می‌‌‌آمد اما این سال‌ها کمتر شده است یک شب در خواب دیدم تا برگشته خوشحال شدم و پرسیدم این مدت کجا بودی جواب داد جبهه پیش رفقایم بودم و حالا برگشتم، همه اعضای خانواده بودند خوشحال و شاد بودیم که از خواب پریدم.

چند سال پیش هم در خواب دیدمش وقتی بیدار شدم بوی شهید تمام اتاق را گرفته بود.

از آرزویش می‌پرسم که پاسخ می‌دهد از خدا می‌خواهم مرگم را تا روزی که پیکر عبدالله برگردد نرساند.

 

 

پدر مادرش آزو داشتند که پیکرش بازگردد اما چشم انتظار از دنیا رفتند من هنوز چشم انتظارم شاید روزی پیکرش بازگردد.

چگونگی شهادت شهید نجفی در کتاب خاطرات فتاح محمدی تحت عنوان فتاح، اینگونه آمده است: عراقی‌ها منتظر تسلیم شدن ما بودند. ناگهان عبدالله نجفی دو نارنجک را که تنها دارایی اش بود، از ضامن خارج کرد و با صدای الله اکبر از جایش بلند شد تا آن‌ها را به سمت تانک‌های عراقی پرتاب کند. اما گلوله‌های دشمن زودتر به عبدالله اصابت کردند. وقتی به زمین می‌افتاد، دست هایش را زیر شکم خود برد تا انفجار نارنجک‌ها به بقیه آسیب نرساند. نارنجک‌ها بدنش را متلاشی کردند؛ بنابراین، پیکر مطهر وی دیگر به وطن بازنگشت.

انتهای پیام/


خبرنگار:
آزاد سادات احمدی مهریان

ارسال نظر

نام خود را وارد کنید
نظر خود را وارد کنید
ارسال نظر با موفقیت ارسال شد.

نظرات

x